برخی نگرانیها برای ما خوب هستند. قبول این امر میتواند ما را از انکار نگرانی باز دارد تا وظایفیمان را الویتبندی کنیم. مهمترین نکته این است که نگرانی به عنوان یک پاسخ ابتدایی طراحی شده است. نگرانی نخستین گام برای حل مسئله بشمار میرود. یک گام برای شروع تلاش ما به منظور یافتن راه حل در برابر مشکلاتمان که با تحریک تحلیلی و فرآیند ارزیابی وضعیت فعلی، به تولید پاسخ و انتخاب بهترین از میان آنها مشغول میشویم و سپس آن را اجرا میکنیم. هنگامی که این پروسه به خوبی عمل کند، ما قادر خواهیم شد که به نتیجهگیری مطلوب و تجزیه تحلیل پیامها و ایدههایمان دست پیدا کنیم.
تا به اینجا موضوع در مورد سودمندی نگرانی بود. هنگامی که نگرانی خود یک فرآیند حل مشکل شود، ما آن را بدنام میکنیم. بنابراین ما مسئله را بارها و بارها بدون تفکر به راه حل آن، بازگو مینماییم.
در زمان های استرسزا مثلاً وقتی که درآمد ثابت ما مورد تهدید قرار گیرد، یا یک علامت جسمی ناآشنا ادامه یابد، یا پسرمان شروع به رانندگی و دخترمان شروع به قرار ملاقات گذاشتن نمایند، بیشتر ما کمی بیش از حد اخمهایمان را درهم میکشیم؛ گویی که نگرانی طلسمی برای حل مشکل، جلوگیری از اشتباه و یا دفع خطر است. باور ما این است که اگر به اندازهی کافی نگران شویم، جلوی پیشآمدهای بد را خواهیم گرفت. ما احساس خطر میکنیم پس در عمل، فکر میکنیم که از ارتکاب هرگونه خطا در قضاوت محافظت خواهیم شد و این موضوع باعث میشود که باور کنیم انتخاب درستی داریم. سپس هنگامی که تصمیم به اجرای برنامههایمان میگیریم، نگرانی را به منظور بررسی عملکرد درست، یک راه حل مناسب مییابیم و این بنیان یک فرآیند گمانهزنی دوم برای تصمیماتمان میشود.
این امر یک باور اشتباه است. نگرانی قرار نیست که مشکلاتمان را حل کند. وظیفهی نگرانی ارسال مشکل به قسمت جلوی ذهن ما است تا بدانیم که باید آن را حل و فصل کنیم. این موضوع باعث میشود که ما در مورد همه چیز بیشتر فکر کنیم تا از رفتن به مسیر اشتباه برای اصلاح مشکلات برحذر باشیم. در واقع یک راه برای جلوگیری از مشکل، تصور بودن در آن مشکل است.
چه اتفاقی میافتد اگر ما نگرانیهای خود را مورد حل و فصل قرار ندهیم؟
ما هزینههای عاطفی بالایی برای نگرانیهای غیرضروری و مزمن میپردازیم. این در بیشتر مواقع، باعث میشود تا نگرانی در مورد مسائل متفاوت به ذهن ما هجوم آورد و منجر به صدمه دیدن ما از بابت افکار اشتباهمان شود. ما هر چه بیشتر نگران شویم، بیشتر مضطرب میشویم. اگر نتوانیم راه حلی برای کنترل این نوع نگرانی بیابیم، همچنان به اضطراب بیشتری مبتلا خواهیم شد.
نگرانی باعث میشود که عملکرد ما مهار شود. در طول انجام هر پروژه، ما باید توجه داشته باشیم که به روی کارمان بیشتر تمرکز کنیم. اگر توجه ما به سمت نگرانیهای غیرمفید و مضر هدایت شود، در اثر افکار نامطلوب به جای حل مسئله، کاملاً در خود فرو خواهیم رفت. بدین ترتیب هجوم افکار منفی غیرقابل اجتناب میشود. ولی اگر شما میخواهید منابع داخلی خود را به منظور اجرای ارزشمند وظایفتان در دسترس داشته باشید، باید راهی برای رهایی از این گونه افکار بیابید.
آری، نگرانی در خدمت یک کار ویژهی اساسی برای کمک به ما و به منظور حل مشکلاتمان است، ولی نگرانیهای مزمن و اضطرابآور بالعکس عمل میکنند.
ترجمه و تلخیص: فرشاد سجادی
منبع: www.psychologytoday.com