هر سال تابستان، یک کارتون جدید هالیوودی به روی پرده می‌آید. کارتونی جذاب و پرمعنا که قهرمان داستانش یک دختر جوان یا نوجوان است. این موضوع را من سه سال پیش متوجه شدم، وقتی که با دخترم کارتون frozen رو می‌دیدیم؛ کارتونی که آخرش ازدواج نبود!!!
و سال قبل کارتون brave.
وسال قبل کارتون هیولا در پاریس.
زمانی که متوجه این موضوع شدم بیاد آوردم که سالهاست که اینطور است. از سیندرلا گرفته تا دیو و دلبر و الی آخر. چرا؟
اول با خودم فکر کردم شاید این یک نقشه‌ی استعمارگرانه است!!! باور کنید به این موضوع فکر کردم. اما
بعد متوجه شدم که بزرگترین نمایش و فروش این کارتون‌ها در خود آمریکاست. پس ربطی به استعمار فرهنگی جهان سوم ندارد. بالاخره به این نتیجه رسیدم که شاید آنها به این نتیجه رسیده‌اند که زنهای قوی، نرمال و با اعتماد به نفس ، ضامن یک جامعه‌ی سالم، نرمال و پیشرو می‌باشند و اگر زنها تحقیر شوند، کار آن جامعه ساخته است.
چند ماه بعد نوشته‌ای از خانم تهمینه میلانی دیدم که اعتراض کرده بود به جوکهایی که راجع به شعور خانمها، رانندگی آنها و قدرت تجزیه و تحلیل‌شان ساخته می‌شود و همین موضوعی که من به آن فکر می‌کردم را با تاکید عنوان کرده بود.
در کارتون‌های هالیوودی، یک دختر جوان، نوجوان یا کودک، یک رسم بزرگ را تغییر می‌دهد.
یک سنت بزرگ را می‌شکند (brave) 
مانع یک جنگ می‌شود (پوکاهانتس)
کشورش را در یک جنگ به پیروزی می‌رساند (مولان)
و الی آخر. 
کارتونی را که امسال دیدم به نام home، دختری سیاه‌پوست و مهاجر، با نمره‌ی هندسه‌‌ی بیست، که کره‌ی زمین را نجات می‌دهد.
جامعه‌ای که زنها محترم و گرامی نگه داشته شوند نجات پیدا می‌کند. نه فقط بخاطر نسلی که این دختران در آینده تربیت می‌کنند، بلکه بخاطر اثر غیرقابل انکاری که این زنان بر روی مردان‌شان می‌گذارند و جامعه‌ای که زن مجرد، ترشیده است یا مطلقه و زن متاهل ضعیفه است و در بهترین حالت رانندگی‌اش، هوش ریاضی یا کامپیوترش کم و خنده‌دار است، تکلیف آینده‌اش چه خواهد شد؟ به مردها به غلط تلقین شده که هر چه زنها بیشتر تحقیر شوند مردها خوشبخت‌تر و مقتدرترند. اما این بازی اندوه‌بار بازی‌ایست که هم زنان در آن بازنده‌اند و هم مردان و از همه مهمتر جامعه و آینده‌ی آن. 

برای ایران فردایی را آرزو می‌کنم که همه محترم و بزرگ شمرده شوند، چه زنان و چه مردان.