در جامعه‌ی ما عموم افراد برای مدیرعامل شدن افتخار و پرستیژ خاصی قائل هستند و در هر سطحی از سازمان که باشند مرتب در حال سنجش فاصله‌ی خود تا رسیدن به جایگاه مدیریت یا نزدیک آن می‌باشند.

وقتی در فرهنگمان جستجو می‌کنیم، آنچه خیلی به چشم می‌آید شوق و تمنای نیرومندی است که میل به رئیس بودن و head بودن را نمودار می‌سازد. از رستم که شروع کنیم تا سایر قهرمان‌ها و الگوهای کهن ما، جملگی در این راستا هستند که